توسعه فرهنگی و جهانی شدن
جهانی شدن سیمای ظاهری جهان و همچنین نحوه نگریستن ما به جهان را دگرگون می سازد. این پدیده اجتماعی و فرهنگی همواره با افزایش دامنه و ژرفای روابط اجتماعی جهانی و وابستگی متقابل جهانی همراه است. جهانی شدن حاکی از این واقعیت است که، ما به نحو فزاینده ای در یک جهان زندگی می کنیم. جایی که کنشهای ما نتایج و پیامدهایی برای دیگران و مسایل جهان پیامدهایی برای ما دارند. این پدیده نه فقط نظامهای جهانی بلکه زندگی روزمره را نیز تغییر می دهد. عوامل متعددی در رشد جهانی شدن سهیماند.
«پایان جنگ سرد، سقوط کمونیسم اتحاد شوروی، رشد صور مدیریت بین المللی و منطقهای موجب نزدیکتر شدن کشورهای جهان به یکدیگر شده است. از سوی دیگر، گسترش و رواج فناوری اطلاعات موجب تسهیل جریان اطلاعات در سراسر جهان شده و مردم را به اتخاذ نگرش جهانی ترغیب کرده است. از بعد دیگر ابعاد و اندازهها، و نفوذ و تأثیر شرکتهای فرا ملیتی بیشتر شده و شبکههایی از تولید و مصرف به وجود آورده است که سراسر جهان را پوشش میدهند و بازارهای اقتصادی و فرهنگی را به هم متصل می کنند.» (گیدنز، 1386)
شاید به توان مهمترین ویژگیهای تاثیرگذار فرآیند جهانی شدن را که با توسعه فرهنگی ارتباط مستقیم دارد، اینگونه بیان کرد که تعامل این دو پدیده باعث:
1- گسترش عمومیتهای فرهنگی و محصولات فرهنگی در جامعه شده است
2-بسط و گسترش ارزش های دموکراتیک را به وجود آورده است.
3- در جامعه توجه به حقوق بشر و جامعه مدنی جهانی را شکل خواهد داد.
4- جنبش های جهانی در قلب مسائل فرهنگ و سیاست عمومی را شکل خواهد داد.
5- به شکل گیری الگوهای مصرف حهانی توجه می کند.
6- به شکل گیری ارتباطات و نظام رسانه ای جهانی توجه می کند.
7- جریان آزاد اطلاعات را در جامعه به همراه دارد.
8- در شکل گیری خرده فرهنگ ها نقش بارزی دارد.
9- به بازشناسی در سطوح قومی، ملی، و منطقه ای کمک زیادی می کند. " این ویژگی ها در بخش جهانی شدن فرهنگی نشانگر این است که این پدیده یک فرایند کلان و گسترده است. و رسوخ و نفوذ آن در تمامی حوزه های حیات اجتماعی قابل درک و شناسایی است.
از نظر گیدنز بین جهانی شدن و توسعه فرهنگی باید توجه به یکپارچگی جهانی کرد، به نظر وی«یکپارچگی جهانی پدیده ای بیرونی و مربوط به نظام های بزرگ، میدانهای بازار جهانی یا صرفاًروندی تأثیر گذار برملتها نیست، بلکه پدیده ای ذاتی هم هست. زندگی، شخصیت، هویت، هیجانها، و روابطمان با مردم دیگر هم با روند یکپارچگی تغییر شکل می دهند و حالت مجدد می گیرند، چون یکپارچگی جهانی فرهنگ محلی و محتوای محلی را مورد تهاجم قرار می دهد و ما را مجبور می کند تا به صورتی بازتر، انعطاف پذیرتر و فردی تر زندگی کنیم. تأثیر فردی شدن به موازات جهان گرایی است... و به معنای نیرویی است که زندگی را به طرف آینده باز سوق می دهد. » (غفاری- ابراهیمی، 1384)
در ارتباط با فرهنگ و جهانی شدن والرشتاین بر این عقیده است که فرهنگ را باید رزمگاه ایدئولوژیک نظام جهانی دانست، به این دلیل که در نظام جهانی، شکاف و تمایزات فرهنگی شدیدتر می شود و می تواند دستاویز مقابله با پروژه جهانی شدن قرار گیرد، بر این اساس توسعه فرهنگی از طریق جهانی شدن همراه با تهاجم غربی و اشاعه فرهنگ زندگی غربی معنا پیدا می کند براین اساس برخی از جامعه شناسان، انسان شناسان و صاحبنظران علوم ارتباطات بر این عقیده اند که جهانی شدن به نوعی یکپارچگی فرهنگی ملت ها را به همراه می آورد. این صاحبنظران عقیده به این دارند که «یکپارچگی فرهنگی ملت ها را که محصول ارتباطات شبکهای و ماهوارهای نوین است، یکی از جنبه های مثبت پدیده جهانی شدن و یکی از مهمترین ساز و کارهای تحول زندگی اجتماعی بشر و از پیش شرطهای حرکت به سوی صلح و آرامش جهانی و نیز از ساز و کارهای بسیار موثر تسریع روند توسعه و نوسازی در کشورهای توسعه نیافته جهان می دانند.» (زاهدی، 1385).
طبقه بندی فعالیت های فرهنگی ایران
این طبقهبندی شامل مراکز و سازمان هایی است که فعالیت اصلی آنها تولید و ارائه کالا و خدمات فرهنگی است. سازمانها و ادارات دولتی، مؤسسات خصوصی و غیرانتفاعی، انجمنها و مراکز تجاری در این بخش قرار میگیرند. ساختار طبقهبندی به شکل سلسله مراتبی استاندارد بوده و با طبقهبندی استاندارد رشته فعالیتهای اقتصادی ایران ۱۳۸۵ (ISIC) هماهنگ است.(کتاب مرکز آمار ایران).
طبقهبندی محصولات فرهنگی ایران
این طبقهبندی شامل فهرستی از کالاها و خدمات (محصولات) فرهنگی است. این محصولات خروجیها و پیامدهای بخش اول (فعالیتهای اقتصادی) می باشد. طبقهبندی محصولات فرهنگی هماهنگ با طبقهبندی محصولات محوری ایران – بازنگری سال ۱۳۸۶ (CPC، Rev 1/1) است و سعی شده است مطابقت آن با طبقهبندی CPC حفظ شود (کتاب مرکز آمار ایران).
2-2-5-6 توسعه فرهنگی و سرمایه فرهنگی
در هر جامعهای سرمایه فرهنگی هر فردی که ارتقاء یابد کمک موثری بر بسط توسعه فرهنگی داشته است. سرمایه فرهنگی به نظر پیربوردیو به سه شکل وجود دارد،
1- در حالت متجسد، یعنی به شکل خصائل دیر پای فکری و جسمی.
2- در حالت عینیت یافتگی به شکل کالاهای فرهنگی (در قالب کتب، تصاویر، لغت نامه، ادوات و ماشین آلات و...)
3- در حالت نهادینه شده، چون مدارک تحصیلی و سایر مدارک تخصصی که ضمانت کننده سرمایه فرد است. بوردیو آنها را بررسی کرده است.
توسعه فرهنگی از طریق حالت متجسد به دنبال اشاعه و بسط رفتارها و شیوه های تربیتی که در یک فرهنگ وجود دارد، تجسد می بخشد، و به صورت جزئی از کالبد در آمدن، به کالبد پیوستن و جزئی از آن شدن است. این فرایند را باید اکتسابی در جامعه در نظر داشت، در حالت عینیت یافتگی باید به اشیای مادی، و رسانه هایی چون نوشته ها، نقاشی ها، بناهای تاریخی، ابزار ها، و غیره که عینیت دارند، توجه کرد؛ در این حالت کالاهای فرهنگی را می توان هم به طور مادی به تملک در آورد، که مستلزم سرمایه اقتصادی است و هم به طور نمادین که مستلزم سرمایه فرهنگی است. در حالت نهادینه شده، سرمایه فرهنگی به شکل و مدارج آموزشی و امتیازات ضمانت شده همراه است، که نقش موثر در بسط توسعه فرهنگی دارد. بوردیو در این سه وجه اشاره به تمایلات و گرایشات روانی افراد، میزان مصرف کالاهای فرهنگی و ارتقاء مدارک، مدارج تحصیلی و علمی- فرهنگی افراد جامعه می کند که در سنجش هویت فرهنگی و توسعه پایدار فرهنگی جوامع نقش بسزایی دارد.
سنجش توسعه یافتگی فرهنگی ایران
در ایران توسعه یافتگی استانها یکسان نیست، برخی از استانها با توجه به شرایط و موقعیتهای خاصی که در کشور دارند همانند سایر ابعاد توسعه نظاممند، این بخش از توسعه ( توسعه فرهنگی) نسبت به استانهای دیگر بیشتر در حال رشد و بهرهمندی بوده است. استان تهران به لحاظ ساختار و زیر ساختهای خاص سیاسی، اقتصادی، و کالبدی در مقایسه با بقیه استان ها ناهمگنتر است. و از نظر توسعه یافتگی فرهنگی در جایگاه نخست قرار دارد. در میان سایر استانها، سمنان و یزد نسبت به بقیه استان ها سطح بالاتری از امکانات فرهنگی را دارد. و استان های چون " ایلام، بویراحمد، خوزستان، کردستان، کرمانشاه، بوشهر، هرمزگان، خراسان جنوبی، سیستانوبلوچستان و...". به دلیل اینکه عمداتاً با مرکز سیاسی کشور فاصله دارند و به اصطلاح منزوی هستند؛ این مسئله ناشی از وجود ساختار خاص نظام برنامه ریزی و به کارگیری الگوهای عاریتی، بخصوص الگوی توسعه « مرکز- پیرامون» است. بدیهی است که؛ در استانها اکثر سرمایه گذاریها در بخش مرکزی است و به حاشیه کمتر توجه شده است.
پس «به نظر می رسد الگوهای توسعه بهتر است با توجه به شرایط طبیعی، اجتماعی و فرهنگی کشور انتخاب شوند و در نظام برنامهریزی فضایی در زمینه برنامهریزی منطقهای و دوری از برنامهریزی بخشی بیشتر توجه شود. برای بهبود شاخصهای توسعه فرهنگی استانها، کاهش پراکندگی توسعه فرهنگی، با تغییر دادن اولویتهای تخصیص منابع فرهنگی و امکانات و زیر ساخت ها به نفع استان های با توسعه فرهنگی پایینتر، افزایش نرخ باسوادی، گسترش آموزش عالی و تمرکززدایی از شهر مسلط تهران، توجه به زیر ساختهای فرهنگی همچون کتابخانهها، تأسیسات و تجهیزات آموزشی، توجه به انتشار روزنامههای محلی، نشریات ادواری، افزایش مرکز نشر، و توسعه تولید برنامههای صدا و سیما و رفع نابرابریها از شاخصها توصیه میشود.
.
.
.
.
.
.
.
جهت خرید فایل از طریق روشهای زیر تماس حاصل فرمایید. Tell: 09123600694 E-mail: PDsabz@yahoo.com نکته: مدت زمان ارسال فایل، نیم ساعت پس از واریز مبلغ میباشد. |
.